از ميکروب تا شيطان ... !!!

اواخر قرن نوزدهم واوايل قرن بيستم جهان اسلام بحرانهای فکری وامراض نفسانی خطرناکی که ناشی از شکستهای سياسی پی در پی بود را سپری کرد. خلافت اسلامی که رمز وحدت وترقی وپيشرفت وافتخار مسلمانان بود بيشتر به مترسکی بی روح تبديل شده بود که کلاغها بر شانه هايش می نشستند وبا غار غار کردنشان گوش عالم را کر می کردند وبه ريش مسلمانان غافل که همه چيز را سپرده بودند به اين نگهبان خيالی می خنديدند! در جانب ديگر اروپايی بود که رهبران آن با تکيه بر تکنولوژيهای جديد وپيشرفته به هر کس که می خواستند چشم سرخ نشان می دادند ويا گوش مالی وسيلی ای می زدند. مصر جولانگاه فرانسويها شد، ساير کشورهای عربی بين فرانسويها وانگليسها واحيانا پرتقاليها چون ميراث پدری تقسيم گشت، ايران طعمه چرب ونرم انگليسها وروسها واحيانا فرانسويها وپرتقاليها بود، هندوستان بزرگ ميراث پدری انگليسها شده بود ... خلاصه اينکه همه کشورهای منطقه بدون استثناء برده وبنده حلقه بگوش قدرتهای استعماری وپيشرفته شده بودند.
اسلام هم به گوشه مسجدی ويا کنج خانقاهی خزيده بود واگر جايی چون "ازهر" در مصر و"زيتونه" در تونس و"دار العلوم" در ديوبند هندوستان خبری از اسلام بود، تنها روح اخلاقيات وعبادتهای شخصی وصوفی منشی بود که در غلاف " سلطان سايه خدا بر زمين است" پيچيده شده، به خورد دانشجويان داده می شد.
اطاعت بی چون وچرا از استعمارگران وابر قدرتها تنها رنگی بود که منطقه بدان افتخار می ورزيد.
در زير اين سايه سياه نا اميدی دانشمندان اسلامی که از مجريات روز بدور بوده به فرهنگ وثقافاتی عقلانی ای که سوار بر باروت وهواپيما از غرب می آمد به ديده اعجاب وانبهار می نگريستند. آنان بجای تجزيه وتحليل آن افکار که در نتيجه اصطدام وبرخورد دينهای منحرف جهان غرب با عقل وآزاديهای فردی بوجود آمده بود ويا انقلابی بود بر عليه آنچه در چهار چوپ ديانت جای می گيرد در موقفی دفاعی قرار گرفته در پی آن بر آمدند که برای هر سؤالی که از جانب دشمنی که غير از عقل محدود خود را نمی پذيرفت می آمد جوابی پيدا کنند.
اين شعور به کمی ونقص واحساس حقارت در مسلمانان باعث بروز برخی مسائل شد که امروزه پس از گسترش بيداری اسلامی در جهان اسلام کوچکترين دانش آموز ابتدائی آنها را به باد مسخره می گيرد!
از آن جمله بود؛

1. زمين:

نظریه اول دانشمندان بر اين اساس بود که زمين سطحی است هموار وصاف مستطيلی شکل. دانشمندان اسلامی نيز برای ثابت کردن اينکه اسلام با علم تنافی ندارد به آیه " الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنْ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ(1) (البقرة22) و" وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ(2) (الذاريات48) برای اثبات نظريه علمی فوق استدلال آوردند. غافل از اينکه آيات مربوطه حقيقت ديد وآنچه مشاهد است را وصف می کنند.
چندی نگذشته بود که فلک شناسان به اين نتيجه رسيدند که زمين گرد وکره ای شکل است. همان آخوندهايی که ديروز داد می زدند زمين پهن است امروز باز کور کورانه وبا شعور به اينکه اسلام مورد تهاجم قرار گرفته وبايد از آن دفاع کرد گفتند که: بله، قرآن اين واقعيت را مدتها پيش ثبت کرده است. در سوره النازعات " وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا (3) (النازعات/30) .
اما مشکل اينجا بود که معنی " دحاها" گرد دايره ای نيست، بلکه گرد بيضوی يا تخم مرغی است، ويک جوری قصه ماست مالی شد که گرد گرد است وهر گردی گردو!
چندی بعد نظريه علمی بدين مرحله رسيد که زمين بيضوی تخم مرغی است، به عبارت ديگر نظريه علمی بعد از مراحلی طولانی وساليانی بحث وپژوهش وميلياردها دلار هزينه ثابت کرد که اين سخن قرآن کاملا توصيف حقيقت خارجی زمين بوده که انسانها از درک آن عاجز بوده اند.
نظريات علمی بر اساس ديدگاهای تنگ بشر ومحدوده کاری عقل او بنا می شوند وبا مرور زمان وپيشرفت تکنولوژيهای انسانی دچار تغيير وتحولات می گردند. اما قرآن که از جانب خالق وآفريدگار جهان وجهانيان است نظريه نمی دهد بلکه قوانين وبرنامه هدايت انکار ناپذير وتغيير ناپذير می گذارد. در حقيقت مشکل، مشکل  اسلام ويا قرآن نبود، مشکل آن عده از آخوندهای کوتاه فکری بود که بمرض شعور به کمی مبتلا بودند.

2.    گردش خورشيد وزمين!

سالها انسان بر اين اعتقاد بود که خورشيد بدور زمين می چرخد، حقيقتی که نويسندگان کتابهای تحريف شده آسمانی نيز آنرا جزو حقائق انکار ناپذير در آن کتابها گنجانده بودند. آخوندهای مبتلا به حقارت وکمی که وظيفه خود را دفاع از اسلام در قفس اتهام می دانستند اذعان داشتند که اين حقيقتی است که قرآن آنرا ثابت کرده است:" وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ(4) (الأنبياء33)
تا اينکه با کشف گاليله قضيه معکوس شد وزمين شروع به چرخيدن بدور خورشيد کرد! باز آخوندهای ما شروع کردند برای اين نظريه جديد دليل وبرهان می تراشند که پيشرفت علوم بشری واختراعات فلکی دقيقتر انسانرا بدين واقعيت قرآنی ويا تفسير درست از آيه مزبور رسانيد که همه جهان وستارگان در حال حرکتند، زمين می چرخد وماه وخورشيد همچنين وحتی منظومه شمسی همه اش که چون ذره ای کوچک در گهگشان راه شيری است در حال چرخش است، وحتی گهگشانهای بزرگ که شامل مليونها منظومه چون منظومه شمسی هستند، خلاصه يعنی همان تعبير قرآنی بالا " كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ " هر يک در مدار مخصوص سير می کنند.

3.    جن ...

جن از ديدگاه پژوهشهای عقلی که چيزی ناشناخته بود کاملا انکار شد، چرا که چشم انسان حتی با دستگاههای اختراع شده موفق به ديدن آن نشد، وآنچه از مدار احساسهای پنچگانه بيرون است شرط عقل بود که انکار شود.
در نظر آخوندهای مريض اين هجوم بسيار تندی بود که دفاع از آن مشکل بود، برخی ادعا کردند که جن قرآنی همان بيماريهای ماليخوليايی ويا روانی است که انسان بدان دچار می شود.
برخی ديگر چون "سر سيد احمد خان" در هندوستان ادعا کردند که منظور از جن در قرآن همان باديه نشينان بی فرهنگ وبيسوادند. وجن در تمام تاريخ بوده وهست مثلا: همين بلوچهايی که در اطراف دهلی زندگی می کنند جن هستند!!..
ووقتی انسان موفق به اختراع دستگاه ميکروسکوب شد، اين آخوندها از خوشحالی سر از پا نشناختند، وبلا فاصله گفتند که جن همان ميکروب است. وچون ميکروب بعنوان دشمن صحت وسلامت انسان مطرح شد، وشيطان هم که عبارت بود از جنی عصيانگر وخرابکار پس تهمت شيطان بودن به گردن ميکروب بيچاره آويزان شد!
آنها با اين تسرع وبی دقتی خود دانسته ويا نادانسته دهها آیه قرآنی که شيطان را توصيف می کند ومدار فعاليتش را مشخص می کند ودهها حديثی را که از شيطان وشکل وقيافه وکار وتمرد وسرکشی اش سخن می گويد را انکار کردند. قصه آفرينش را که قرآن وهمه کتابهای آسمانی آنرا آورده اند را به باد فراموشی سپردند، وحتی هدف از آفرينش که همان عبادت خداوند باشد را زير سؤال بردند، مگر نه اينکه شيطان قسم خورد که:
" قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمْ الْمُخْلَصِينَ . قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ . لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ . (5) با ما از سر جنگ بر آيد والآن که از ديدگاه سرسری اين حضرت شيطان تنها در يک ميکروب ناچيز خلاصه شده چه کسی کار تمرد بشر را بر عهده خواهد گرفت؟! چه کسی است که قسم شيطان را بجايش عملی می کند. مگر اينکه خدای ناخواسته بگوييم همان حضرات !!!..
اين مرض دفاعی وشعور به نقص در اين آونه بسيار شدت داشت، تا جايی که افرادی چون طنطاوی جوهری تفسيری بر قرآن با اين ديدگاه علمی نوشتند که به خورجينی انباشته شده از نظريه های زمين شناسی وفيزيک وشيمی وفلک شناسی بيشتر شبیه است تا به تفسير قرآن. که البته در آن روزها ارزش خاصی داشت اما امروزه که علم يک قدم، بله تنها يک قدم جلوتر نهاده يک دانش آموز ابتدائی به عقل وانديشه آن آخوندها می خندد. حالا تاريخ آينده در موردشان چه خواهد گفت مسأله ديگری است.
آيت الله طالقانی در پرتو آيه 275 سوره مبارکه بقره " الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنْ الْمَسِّ ... (البقرة275) { کسانی که ربا می خورند ـ از قبرهايشان روز محشر ـ  برنمی خيزند مگر مثل کسی که شيطان او را دچار ديوانگی ساخته ...} اذعان داشت که "ديوانگی شيطان" ـ اشاره ای است به بيماريهايی چون صرع وتشنجات عصبی واختلالات نفسانی، وعرب اين بيماريها را از جن می پنداشتند وحتی فارسها او را "ديوانه" (6) می ناميدند. وبرخی از مفسران جديد گفته اند که "مس شيطان"ـ ديوانگی شيطان ـ اشاره ای است به ميکروبهايی که به مراکز عصبی ضرر می رسانند وباعث بروز وسواس وخيالات واوهام می شوند (7). وبرخی از عقلانی تباران باصطلاح روشنفکر امثال نويسنده " بسط وقبض تئوريک شريعت" نيز با اين رأی اظهار موافقت کرده اند (8).
وبرخی از دانشمندان اسلامی ديگر که تفکری عقلانی داشتند وسعی می کردند هر آنچه را عقلشان نمی تواند درک کند را با تأويل وتفسيری ويا به بهانه "آحاد" بودن حديث مثلا، رد کنند، مثل شيخ محمد عبده در تفسير "المنار" که ظاهر آيه مزبور را بمجرد اينکه گمان می کرد دانش روز منکر تأثير گذاشتن جن بر انسان است رد کرد. و او بر اين نقطه که موجوداتی ذره بينی که جديدا توسط دستگاهی بنام ميکروسکوب شناخته شده وميکروب ناميده می شوند را می توان نوعی از جن تلقی کرد اسرار می ورزد وخدا را شکر می کند که قرآن از اينکه علم ودانش با او مخالفت کند بالاتر است (9). وشايد اين نقطه در ذهن نويسنده تفسير المنار نبوده که علم هر روزه پيشرفت می کند ودانش امروز فرضيه ديروز را رد میکند. ومخالفت آنی علم ودانش با قرآن هيچ لطمه ای به قرآن وارد نکرده هيچ، فرضيه علمی را زير سؤال می برد ونشان می دهد که هنوز دانش در اين زمينه پخته نشده است.
اما مفسران پيشين که قدرت درک بالاتری داشتند ودر مقابل دانش روز به احساس کمتری مبتلا نبودند چون بيضاوی وابی سعود وابن کثير و.... تأثيرهای منفی جنهای بد جنس ـ شيطانها ـ را بر انسان انکار نکردند.
درست است که شيطان قدرت تأثير فيزيکی برای گمراه کردن انسانها را ندارد "... وَمَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ ..." (10)، ولی احاديث بسياری اشاره دارد که جنهای شرير ـ شيطانها ـ قدرت تأثير گذاشتن بر زندگی عادی انسانها ـ غير از مسائلی که به دين وپاداش وجزا تعلق می گيرد ـ را دارند، از آنجمله:
ـ" هر نوزادی که از مادر به دنيا می آيد شيطان به او می زند، برای همين به گريه می افتد. ودر برخی روايات: شيطان به کمر او می زند، برای همين داد می کشد، غير از حضرت مريم وپسرش، چرا که مادرش برايش دعا کرده بود " وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنْ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ" (11) .
ـ" بچه هايتان را وقت غروب آفتاب جمع کنيد که شيطانها در اين وقت منتشر می شوند".
ـ" بيماری طاعون از زخم خنجر دشمنان جنی شماست".
وقرآن بصراحت انکار ناپذيری روشن ساخته است که جنها موجوداتی چون انسانها بوده، در مقابل فرامين ودستورهای الهی مکلف هستند وروز قيامت بازجويی می شوند. وپيامبر اکرم صلی الله عليه وسلم نيز همانطور که مسئوليت هدايت وراهنمايی انسانها را بر عهده داشته بسوی جنها نيز فرستاده شده است وسوره مبارکه "جن" مشت محکمی است بر تصورات کوته فکران بخود مغرور! برای توضيح بيشتر به برخی از آيات در اين رابطه اشاره می کنيم:
ـ" وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنْ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ . قَالُوا يَاقَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ . يَاقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ . وَمَنْ لَا يُجِبْ دَاعِي اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَولِيَاءُ أُوْلَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ". (12)
ـ" يَامَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ " (13).
ـ" وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنْ الْجِنِّ وَالْإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمْ الْغَافِلُونَ"(14).
ـ " أُوْلَئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمْ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ. وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ"(15).
ـ" وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ"(16).
پس آنهايی که جنهای بد ـ يا شيطانها ـ را ميکروب معرفی می کنند در واقع اطلاع کافی از مسائل علمی وفهم درست دين نداشته با وجود خواندن آيه "... وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (17) يا بخود مغرورند، ويا از بيماری احساس کمی رنج می برند!
آيا آنها می گويند که پيامبر اکرم صلی الله عليه وسلم برای هدايت ميکروبها نيز آمده بود، واين ميکروبها روز قيامت مورد بازجويی خداوند قرار خواهند گرفت، وبرخی از آنها که مفيد بودند به بهشت خواهند رفت وبرخی ديگر که مضر بودند در آتش جهنم به سزای اعمالشان خواهند رسيد؟!!
بهر حال قصه کوتاه کنيم که اين مرحله زمانی از عمر بشريت با بروز حرکتهای اسلامی ونهضتهای بيداری اسلامی در جهان اسلام بسرعت طی شد واسلام مايه افتخار قرار گرفت وحتی دنيای غرب مجبور شد که برای سر وسامان دادن جامعه خويش به اسلام متوسل شود. وجالب اينجاست که قوانين مدنی در بسياری از کشورهای غربی چون فرانسه وسويد بر گرفته از فقه اسلامی است، وجالبتر اينکه برخی از کشورهای اسلامی چون مصر وکشورهای مغرب عربی قوانين مدنی خود را از فرانسه ديکته کرده، وپاکستان "اساسنامه محتسب" ـ داروغه گری ـ خود را از کشور سويد تقليد کرده است غافل از اينکه آن برگرفته از فقه اسلامی است. به عبارت ديگر اسلام ما پس از تسخير وسيطره بر غرب دوباره در لباسی غربزده وکروات به گردن آويزان برايمان ارسال می گردد وچون جنس خارجی است ما بر آن بوسه زده، چشم بسته وبا افتخار به اينکه ما نيز چون غربيها آزادمنش وفهميده وپيشرفته هستيم آنرا به اجرا در می آوريم!!
در هر حال اين طرز تفکر در دنيای اسلام تا حدود بسياری عوض شده واين ديدگاههای بيمار گونه به افتخار وخود شناسی بدل گشته مگر در گوشه وکناری که خورشيد پس از غروب در همه جا تازه در آنجا طلوع می کند (!) واين همان لطيفه را در ذهنها ياد آور می شود که از يک فرانسوی که در ماه محرم از ايران ديدن کرده بود، پس از بازگشت به کشورش در مورد شرق پرسيدند. از ايران وفرهنگ وتمدن واخلاق وآداب ورسوم ايرانيان بسيار تعريف کرد. ودر نهايت گفت با وجود همه اينها نظام مخابرات آنها بسيار متخلف بود در چهارده قرن پيش امام حسين در کربلا به شهادت نايل آمده ولی تازه خبرش به ايرانيها رسيده بود وداشتند به سر وصورت خود می زدند وعزا داری می کردند!
آنهايی که مسائل حل شده را از زير خاکستر دوباره بيرون می آورند وبادی به گلو می اندازند وخود را نقل مجلسی می سازند تنها از جهالت ونادانی خود پرده برمی کشند.

o    کار از کجا عيب دارد؟!

در واقع مشکل اساسی ای که در پشت صحنه اين اتهامات قرار می گيرد، انکار حقيقت "غيبيات" است که آن از چهار چوبه عقلانيت بدور از ديانت خارج است. ومشکلی که آن دسته از مسلمانان دلسوز ومتعصب بدان گرفتار بودند اينبود که سعی می کردند همه چيز را در حيطه محسوسات تعريف کنند، تا بگونه ای از اتهام باورهای غيبی ـ"غيبيات"ـ بيرون آيند. وهيچ بذهنشان  خطور نمی کرد که اين پله پله تا خدا پيش خواهد رفت، چرا که دايره غيبيات يا باورهای پنهان بسيار واسع است،  از جن وشيطان وفرشته وبهشت وجهنم گرفته تا خداوند ادامه پيدا می کند. خداوند متعال در ابتدای سوره مبارکه بقره وقتی متقيان وپرهيزکاران را تعريف می کند می فرمايد: ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ. الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ . وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ . أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ (البقرة/2- 5) (18).
پس اولين صفت مؤمنان آنست که به غيب ودنيای پوشيده ای که قرآن از آن خبر داده ايمان دارند.
" ايمان به غيب مرحله ايست که با پشت سر نهادن آن انسان از مرحله حيوانيتی که در چهار چوبه تنگ محسوسات زندگی می کند بمرحله انسانيتی که درک می کند دنيا فراختر از آن چيزی است که در فضای محدود وتنگ حواس پنجگانه ـ واختراعات بشری که ادامه اين حواسند ـ می گنجد. اين در واقع انتقالی است بسيار بزرگ که تمامی ديدگاهها وانديشه های انسان در سايه آن نقش می بندند؛ ديدگاهش از حقيقت وجود وپيدايش وآفرينش وخلقت خود انسان، ديدگاهش از نيروهايی که در اين کيان وجود دارند، احساسش از جهان وقدرت ونيرو وتدبير وانديشه ای که در پشت آن قرار گرفته است. همچنين مدار زندگی او در زمين بر همين اساس پايه ريزی می شود، کسی نمی تواند انکار کند که بين انسانی که در چهار چوبه تنگ حواس پنجگانه اش زندانی است وانسانی که در جهان فراخ وگسترده ای که با بصيرت وعقلش دريافته زندگی می کند از زمين تا زمان فرق است. چرا که اين شخص پژواک انديشه هايش را از درون خود احساس کرده، ديدگاهش پرده زمان ومکان را پاره کرده پا از محدوده کوچک عمر خويش فراتر نهاده دريافته که پشت اين جهان ظاهر وپنهان واقعيتی است بزرگتر از آن، که جهان از او سر چشمه پيدا کرده است، وحرکت وثباتش مديون اوست، واقعيت پروردگار يکتايی که چشمها از درک او عاجز وعقلها از تصور او عاجزترند، ... اما سعی در کشف فضای ما وراء عقلی که در چهار چوبه زندگی زمين ومحسوسات محصور است بدون کمک گرفتن از روح وبينش آگاه واحترام به محوطه "غيبيات" که خارج از توان عقل است.. سعی وکوششی است بيهوده که از پيش شکست خورده است: چونکه اولا در راستای کشف اين فضای وسيله ای را انتخاب کرده ـ که همان عقل باشد ـ که از توان آن عاجز است. واز آنجهت بيهوده است که قدرتهای عقلی خود را در زمينه وکاری ضايع می کند که برای آن آفريده نشده است"(19).
زندگی در سايه ايمان به غيب کاملا شکل وشمايلی ديگر پيدا می کند چرا که " ايمان وباور داشتن به غيب آن کيفيت وحالتی از قلب انسانی است که بر اساس آن فرد برای رسيدن به اهدافی پوشيده از چيزهايی ديدنی ومحسوس وظاهر در می گذرد. وبرای رسيدن به سعادت وخوشبختی اخروی بر سينه فائده های زودگذر دنيايی دست رد می زند. با وجود اينکه از ديدگاه ارزشهای دنيايی او در واقع صد در صد در ضرر وخسارت است، می بينيم که از آرامش خاطر واطمينان قلبی بی مانندی بهره مند بوده احساس دلهرگی وافسردگی ويا ناراحتی وشکست نکرده هيچ، لبخند پيروزی ورضايت خاطر بر لبان اوست! در واقع او به فضايی والاتر از تنگی ومفاهيم زيان وضرر دنيايی نظر انداخته، به افق بسيار دور دستی در بهشت برين خيره شده است. وبنا به ديد عاشقان بهشت رفتار می کند! گرچه او با جسم وجانش در اين دنيای خاکی است اما با روح وروانش در فضای نورانی بهشت سير می کند. ودر حيرت زيبايی طبيعت بهشت ورودهای پر شور وميوه های با صفا وآرامش وسعادت ابدی آن سر مست ومدهوش است!" (20).
پس اگر انسان  مسلمان در حيطه افتخار آميز ايمان زيست هرگز بادها وطوفانهای سرمست وتو خالی واتهامات جاهلانه وبی اساس او را در بر نخواهد گرفت ودر ايمان وانديشه قوی او خدشه ای پيدا نخواهد کرد...

پاورقی:

(1)  "خدای شما کسی است که زمين را برايتان بگسترد، وآسمان را کاخی بيافريد واز آسمان آب فرو فرستاد وبا آن انواع ـ گياهان ودرختان ـ وثمرات را بوجود آورد تا روزی شما گردند، پس شرکاء وهمانندهايی برای خدا بوجود نياوريد، در حاليکه شما می دانيد.
(2) وزمين را پهن کرده ايم ـ وبرای زندگی مردمان آماده ساخته ايم ـ وچه آماده کنندگان خوبی بوده ايم!
(3)  وپس از آن زمين را غلطاند ـ وبه شکل بيضی در آورد ـ و گستراند. دحاها = آنرا به شکل بيضی در آورد.
(4)   خدا است که شب وروز وخورشيد وماه را آفريده است، وهمه در مداری می گردند ـ که او برای آنها تعيين کرده است ـ.
(5) سوره مبارکه ص/ 82ـ 85 . شيطان گفت: به عزت وعظمتت سوگند که ـ در پرتو عمر جاويدان وتلاش بی امان ـ همه آنان را گمراه خواهم کرد. مگر بندگان مخلص تو از ايشان  را ـ که بر آنان سلطه وقدرتی نداشته و وسوسه ام در ايشان نمی گيرد ـ. خداوند فرمود: به حق سوگند، وحق می گويم ـ وجز حق نمی گويم ـ . هر آينه دوزخ را هم از تو وهم از کسانی که از تو پيروی کنند پر ولبريز می سازم.
(6) ديو: در قديم موجود گمراه کننده وبدکار نظير شيطان را می گفتند. ديوانه: منسوب به ديو، مانند ديوان.
(7) نگا: پرتوی از قرآن ج/ 2، ص/ 254.
(8) نگا: کيهان فرهنگی، ش/ 52، تيرماه، ص/ 15.
(9)  نگا: المنار، ج/ 3، ص/ 95- 96.
(10) سوره ابرهيم/22 شيطان در آن روز حساب می گويد:{ من بر شما هيچ تسلطت وقدرتی نداشتم...}.
(11) آل عمران /36. { من او را ونسل وفرزندانش را از شر شيطان لعنتی به تو سپرده در پناه تو میدارم}.
(12)  الاحقاف/ 29ـ 32..{ ای پيغمبر! خاطر نشان ساز زمانی را که گروهی از جنيان را بسوی تو روانه کرديم تا قرآن را بشنوند هنگامی که حاضر آمدند به يکديگر گفتند: خاموش باشيد وگوش فرا دهيد... هنگامی که ـ تلاوت قرآن ـ به پايان آمد، به عنوان مبلغان ودعوت گنندگان ـ همجنسان خود، به آيين آسمانی ـ به سوی قوم خود برگشتند. اينان گفتند ای قوم ما، ما به کتابی گوش فرا داديم که بعد از موسی فرستاده شده است، وکتابهای پيش از خود را تصديق می کند ـ وهماهنگ با کتابهای آسمانی پيشين است ـ ، وبه سوی حق رهنمود می کند وبه راه راست راه می نمايد.ای قوم ما! سخنان فرا خواننده الهی را بپذيريد وبه او ايمان بياوريد، تا خدا گناهانتان را بيامرزد وشما را در پناه خويش ـ محفوظ ومصون از عذاب سخت آخرت ـ دارد... هر کس هم سخنان فرا خواننده الهی را نپذيرد، نمی تواند خدای را از دست يابی به خود در زمين ناتوان کند ـ وخويشتن را از چنگال عذاب الهی پناه دهد، واز دست انتقام او بگريزد ـ، وبرای او جز خدا هيچ ولی وياوری نيست .. چنين کسانی در گمراهی آشکاری هستند ...} ـ ترجمه آیات از تفسير نور ، د/ مصطفی خرم دل.
(13) الأنعام/130...{ ـ در آن روز خداوند بديشان می گويد ـ: ای جنيان وای انسانها آيا پيغمبرانی از خودتان به سوی شما نيامدند وآيات ـ کتابهای آسمانی ـ مرا برايتان بازگو نکردند وشما را از رسيدن بدين روز ـ وروبرو شدن در آن با خدا ـ بيم ندادند؟ ـ پس چگونه اين روز را فراموش کرديد ودر تکذيب آن کوشيديد؟ در پاسخ ـ می گويند: ما عليه خود گواهی می دهيم ـ واقرا می کنيم که پيغمبران آمدند وآيين خدا را تبليغ کردند وما را از قيامت ترساندند ولی ما ايشانرا تکذيب کرديم وگفتيم: خداوند چيزی را از سوی خود نفرستاده است وجز زندگی اين جهان، زندگی ديگری وجود ندارد. آری ـ زندگی جهان، آنانرا گول زد وـ بخود مشغول داشت وامروز جز اعتراف جاره ای نداند و ـ عليه خود گواهی می دهند ـ ومی گويند: ـ که ايشان کافر بوده اند ـ ومستحق عذاب جاويدان وخوفناک يزدانند}. تفسير نور.
(14) الأعراف/ 179.. {ما بسياری از جنيان وآدميان را آفريده و ـ در جهان ـ پراکنده کرده ايم که مآل آنان دوزخ واقامت در آن است. ـ  اين بدان خاطر است که ـ آنان دلهايی دارند که بدانها ـ آيات رهنمون به کمالات را ـ نمی فهمند، وچشمانی دارند که بدانها ـ نشانه های خداشناسی ويکتا پرستی را ـ نمی بينند، وگوشهايی دارند که بدانها ـ مواعظ واندرزهای زندگی ساز را ـ نمی شنوند. اينان ـ چون از اين اعضاء چنانکه بايد سود نمی جويند ومنافع ومضار خود را از هم تشخيص نمی دهند ـ همسان چهارپايانند وبلکه سرگشته ترند ـ چرا که چهارپايان از سنن فطرت پا فراتر نمی گذارند، ولی اينان راه افراط وتفريط ميپويندـ اينان واقعا بی خبر ـ از صلاح دنيا وآخرت خود ـ هستند...}. تفسير نور.
(15) الأحقاف 18ـ 19.. { آنان کسانيند که فرمان عذاب الهی راجع بديشان وهمه ملتهای انسان وپری ( جن) پيش از ايشان صادر شده است.. واقعا آنان زيانمندند. ـ چرا که آخرت را باخته اند ـ .. همه ـ مؤمنان وکافران ( از انسانها وجنها ) دارای درجاتی ـ ودرکاتی ـ هستند، بر طبق اعمالی که انجام داده اند، تا بدينوسيله خداوند جزا وسزای رفتار وکردارشان را به تمام وکمال وبی کم وکاست بدهد وهيچگونه ستمی بديشان نشود...}. تفسير نور.
(16)  الذاريات/56..{ من جنها وانسانها را جز برای پرستش وعبادت خود نيافريدم}.
(17) الاسراء 85...{ ... از علم ودانش جز چيز بسيار اندکی به شما داده نشده است}.
(18) { اين کتابی است که هيچ گمانی در آن نيست وراهنمای پرهيزگاران است. آن کسانی که به دنيای نا ديده باور می دارند، ونماز را به گونه ای شايسته می خوانند، واز آنچه بهره آنان ساخته ايم می بخشند. آن کسانی که باور می دارند به آنچه بر تو نازل گشته وبه آنچه پيش از تو فرو آمده، وبه روز رستاخيز اطمينان دارند. اينچنين کسانی هدايت ورهنمود خدای خويش را دريافت کرده وحتما رستگارند}.
(19) نگا: فی ظلال القرآن. سيد قطب،ج/ 1، ص/39ـ40، چ/ 25 ـ 1996م.
(20)  نگا: از جمله های ابو الأعلی مودوی در کتاب "شجره های سايه دار" نوشته حميرا مودودی .