دشمنی جهان غرب با پیامبر اکرم

نه در تاریخ بشریت، و نه در تاریخ حیوانات، و نه در تاریخ حشرات، و نه در تاریخ چرندگان و پرندگان و خزندگان، و خلاصه تاریخ هیچ موجودات زنده‌ای نمونه‌ای از ظلم و ستم و وحشی‌گری جهان غرب بر علیه ملت مسلمان را سراغ ندارد. از جنگهای صلیبی گرفته تا بازپس گرفتن اسپانیا و پرتغال، و تحمیل کردن دیانت تحریف شده مسیحیت بر مردم اندلس و ایتالیا و صقلیه و جزیره‌های بلیار، و قتل عام ملیونها مسلمان در اندلس که تن به مسیحیت ندادند، و غرق هزارهای انسان بیگناه در حادثه مشهور به ـ دروغ آوریل ـ، و اشغال کشورهای اسلامی توسط انگلیس، فرانسه، آمریکا، آلمان، ایتالیا، شوروی، و غیره... از زمان اکتشافهای جغرافیایی تا به امروز، و کاشتن غده سرطانی اسرائیل در بین مسلمانان، و آنچه در حال حاضر در افغانستان و عراق و چچن و صومال و سودان و غیره صورت می‌گیرد... مشتی نمونه خروار از تصویر طبیعت ددمنشانه و خونخوارانه غرب است...
جهان غرب در تلاش است با تحریف واقعیت اسلام، و تقدیم تصوری وحشیانه و غیر انسانی از پیامبر مهر و شفقت و رحمت عالم و آدم، بوسیله رسانه‌های گروهی برهبری مستقیم و یا غبرمباشر کشیشان حقود و کینه توز با ماسکهای متفاوت؛ اشغالگری، آزادیهای براق فردی و اجتماعی..، برقراری دمکراسی و مردم سالاری، آبادانی و عمران و استعمار، سکولاریستی و لادینیت، و غیره... جهان اسلام را به مجموعه‌ای از کشورهای ریز و ریزتر و دشمن و در حال جنگ با هم تقسیم کند، که قبله همه آنها آمریکا و اسرائیل باشد. و اشغالگران غربی تمامی ثروتهای منطقه را به چپاول ببرند، و کشورهای اسلامی همیشه فقیر و نادار و بازار مصرف کالاهای غربی، و در پی لقمه نانی چشمانشان به سخاوت دستهای سروران غربیشان خیره باشد!
مسیحیان غربی در کمال دروغ و مکر و حیله اتهامات بسیار زننده‌ای را بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ روا داشته‌اند، و همواره در تلاش بوده‌اند به گونه‌ای مانع تجلی چهره واقعی اسلام در فضای جامعه غربی گردند، تا نشاید جهان غرب به اسلام گرایش پیدا کند.
برخی گمان می‌برند اهانت به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ و توهین به مقدسات اسلامی از نتایج حمله انتقام جویانه برخی جوانان مسلمان در 11 سبتامبر 2001 م به برجهای دوقلوی تجارت جهانی است!
این گمان بسیار بچه‌گانه نیز از ثمرات رسانه‌های گروهی است که توسط کشیشان حقود و کینه‌توز مسیحی به خورد مردم ساده‌لوح داده شده، آنرا نادانسته نشخوار می‌کنند. عقده حقارت و کینه‌توزی و دشمنی با اسلام با ظهور اسلام و تهدید جایگاه تقدس مآبانه روحانیت مسیحی و یهودی، و برقراری رابطه مستقیم بین بنده و پروردگارش در سینه‌های روحانیون مذهب فروش غربی ترکید. و نیش امروز نه تنها از بهر کین است بلکه اقتضایی است از میراث قدیم که بعنوان یک طبیعت و سرشت در کالبد روحانیت غربی ریشه دوانده است.
هرگز در تاریخ چنین حمله وحشیانه، با چنان بی‌بند و باری فکری و اخلاقی در مقابل پیامبر و یا شخصیت تأثیر گذاری در تاریخ، و دین و ایده‌ای مخالف روی نداده، مگر آنچه تلمودیان یهودی در مقابل حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ و مادر پاک‌دامنش حضرت مریم عزراء ـ علیها السلام ـ صورت گرفت که آنهم با حمله ددمنشانه غرب بر علیه اسلام هیچ قابل قیاس نیست!
چرا غربیها چنین بر اسلام و پیامبر توحید و یکتاپرستی ‌می‌تازند، بدون شک اسباب و دلایلی دارد که می‌توان به مواردی از آن اشاره نمود:
1.    روحانیت جهان غرب بخوبی دریافته؛ اسلام دین رهایی بخش بشریت است که پیامبران پیشین چون حضرت عیسی ( علیه السلام)، و حضرت موسی (علیه السلام) بدان مژده داده‌اند، و اگر واقعیت اسلام بر مردم برملا شود، و آنها به اسلام روی آورند، جایگاه تقدس مآبانه و مکانت روحانیت غربی از بین خواهد رفت، آنگاه کسی آنها را به عنوان واسطه بین خود و پروردگارش قرار نخواهد داد، و کسی از آنها بهشت خریداری نخواهد کرد. و چهره زالومنشی آنها که با بیرحمی تمام خون ملت را به نام دین و مذهب می‌مکند بر همگان واضع خواهد شد!
2.    تعصب کورکورانه غربیها از میراث تحریف شده پدرانشان نیز در این زمینه نقشی دارد که در ادامه مطلب بدان اشاره می‌کنیم.
3.    اعتراف به صحت اسلام یعنی خط بطلان کشیدن بر مسیحیت، برای همین بخاطر بن بست قرار دادن حکایت پیامبران گفتند که خداوند خود بصورت مسیح آمد تا پیام آخرش را به بشریت برساند، سپس بدار آویخته شد و خود را فدای گناهان بشر کرد، و آنها را برای همیشه رهایی بخشید!
4.    تصویر صادقانه پیامبر بدون شک باعث اثبات حقیقت پیامبری او خواهد شد، و آن یعنی نهایت مسیحیت، و کساد بازار کشیشان!
5.    صورت گرفتن پیش فرضیه‌ای در اذهان عمومی کشیشان که اسلام خطر عمده‌ای است بر جهان غرب، چون اگر غربیها حقیقت اسلام را درک کنند همه به دین اسلام خواهند گروید ـ و تجربه اندلس (اسپانیا و پرتغال) در قرن دوم هجری دلیلی است روشن بر این مدعا ـ و تشویه صورت اسلام و بد نام کردن آن در بین عامه مردم آنها را از اسلام و گرویدن به آن در امان خواهد داشت.
در اینجا به برخی از جملات کینه‌توزانه و مکارانه روحانیون تقدس مآب و مذهب فروش غربی در باره پیامبر بنگرید تا همراه با کشف چهره واقعی آنها به حقارتشان در تحریف واقعیتها و دروغ پردازی پی ببرید:
أ‌)    جیری فالویل (Jerry Falwell) کشیش انجیلی مشهور که دانشگاه انجیلی (Liberty University) را می‌چرخاند، و برای کتابش " پیش بسوی جنگ هرمجدون ـMarch To Armgeddon ـ دعوت می‌کند. (انجیلیها این جنگ را پایان تاریخ تصور می‌کنند). او در 6/اکتبر/2002م در برنامه 60 دقیقه خود چنین به شخصیت والای پیامبر اسلام تازید:" من بر این باورم که محمد تروریستی وحشتناک بود، و به اندازه کافی از مسلمانان و غیر مسلمانان خوانده‌ام که او مرد جنگ و خشونت‌طلب بود. به نظر من مسیح چون موسی الگویی برای محبت گذاشت و محمد نمونه‌ای کاملا متضاد با آنها بود!!".
ب‌)     پات روبرسون (Pat Robertson) کشیش انجیلی آمریکایی که به طرفداریش از اسرائیل مشهور است، و دارای چند مؤسسه رسانه‌ای بسیار بزرگ است، و شبکه ماهواره‌ای (Christian Broadcasting) که به 90 کشور جهان با 500 زبان افکار مسیحیت را پخش می‌کند، و رادیوی (الشرق الأوسط ـ خاور میانه ـ) برای دعوت به مسیحیت در جهان عرب از اوست! او در سال 1988م خود را برای ریاست جمهوری آمریکا کاندید کرد، و در پشت پرده بزرگترین تجمع دینی حزب جمهوری آمریکا قرار دارد. در شبکه فوکس اخباری (Fax News) با بی‌شرمی تمام چنین به پیامبر اسلام؛ امام و پیشوای رحمت و شفقت و انسانیت، و بزرگترین ناجی و آفتاب هدایت بشریت، تازید: آنچه این مرد ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ـ بدان دعوت می‌کند به نظر شخصی بنده یک نیرنگ و حیله بسیار بزرگی است. 80 درصد قرآن از متون مسیحی و یهودی دزدی شده است من می‌گویم این مرد آدم کشی و قاتلی بیش نبود!!
البته تنها تعصب و جاه‌طلبی و حسادت باعث دوری جهان غرب از اسلام، و اعلام جنگش بر علیه پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ و دینش نیست. بلکه میراث قدیمی که پدران غربیها برایشان ترک کرده‌اند در این زمینه نقش بسزایی دارد. حالا باید پرسید این باورهای پوسیده و میراث حقد و کینه نصرانیت از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
1.    آنچه مسیحیان شرقی قدیم از جمله یوحنا دمشقی (675 ـ 749م)، و شاگردش ابوقره، و یوحنا نقیوس، و یحیی بن عدی، و نویسنده مجهول مقاله "الدفاع السریانی" نوشته‌اند.
2.    گفته‌های رومیان قدیم چون سیوفانس، نیقتاس رومی، و جرمانس.
3.    مصادر اسپانیایی مثل کتابهای: ایزدور اشبیلی، اولوخیر، بول فارو و دیگران.
4.    دروغهای نویسندگان غربی تا پایان قرن هشتم هجری چون کتاب "الدحض الرباعی" و "المتناقضات" که نویسندگان آنها شناخته نشده است، و برخی نوشته‌های افرادی چون: بدرودی الفونسو، سان باسکوال، رامون مارتی و دیگران..
و ازجمله کارهای بسیار ننگی که تاریخ بشریت و عقل انسانیت آن را تا قیام قیامت نفرین خواهد ترجمه‌های تحریف شده‌ای از قرآن کریم بود که در دنیای غرب شایع کردند.
طی برنامه‌ای که بعدها به حرکت الکلونی ( حرکت غربی جهانی برای پژوهش در اسلام) شهرت یافت. این برنامه که در سال 1143 م شروع شد هدفش تحریف واقعیت اسلام، و تشویه صورت زیبای آن بود که "دیرکلونی فرانسوی" آن را در 910م آغاز کرده بود. (نگا: الرسول صلى الله عليه وآله وسلم في عيون غربية منصفة، اثر/حسين حسينى معدى. دار الكتاب العربى – دمشق، ط/1،1419هـ).
از دیگر کارهای بسیار پستی که این حرکت انجام داد گذارش کتابهای دروغین بود که در آن مناظراتی وهمی و خیالاتی بین اسلام و مسیحیت می‌نوشتند، و اسلام را بسیار پست و بی‌مایه و تحریف شده تقدیم می‌کردند، و از مسیحیت حقیقتی انکار ناپذیر جلوه می‌دادند.
البته سیاستهای حقیرانه و پست و دروغین این حرکت از سوی متعصبان کوردلی چون شیعیان صفوی بعدها در جهان اسلام تکرار شد، و متأسفانه هنوز هم ادامه دارد. کتابهای چون شبهای پیشاور، و تحریف متون حدیث پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ، و تفاسیر تحریف شده صفویان از قرآن کریم، و دهها شبکه فتنه‌آفرین ماهواره‌ای صفوی از این قبیل است.
آنچه رفت تصویری بود از فعالیت خفاشان سودجو و مصلحت‌پرست برای پوشاندن چهره تابان آفتاب. و بدون شک هرگز جمال آفتاب را مجموعه‌ای از کشیشان حقود، و اشغالگران سودجو نمی‌توانند خدشه‌دار سازند. و در این جهان پهناور غرب، و پیشرفت معیارهای بحث و پژوهشی، و رشد فکری جامعه غربی افرادی هستند که حقیقت را درک کرده، با جرأت پرده ظلمت و تاریکی را دریده‌اند.
جای دارد به سخنان برخی از پژوهشگران و روشنفکران جهان غرب اشاره ‌کنیم که پس از شکستن زنجیر بردگی و تقلید کورکورانه از رسانه‌های گروهی غرب، و کشیشان و روحانیون مسیحی و یهودی، و مطالعه در تاریخ و خواندن قرآن کریم و مطالعه زندگی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ از مراجع تاریخی ثابت و درست، رسول اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ را شناخته، او را به جهان غرب معرفی کرده‌اند.
برخی از این روشنفکران غربی پس از شناخت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ، و تسلیم شدن به پیامبری او مشرف به پذیرفتن دین اسلام شده‌اند، وبرخی دیگر با وجود دانستن حقیقت و اعتراف به آن توفیق هدایت نیافته، همچنان بی‌طرفانه قضاوت نموده بنا به اسباب شخصی خود جرأت تصمیم گیری نهایی را نکرده‌اند.
ولی در هر حال جرأت اقرار آنها به حقیقت و قضاوت بی‌طرفانه و اعتراف به رسالت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ و شخصیت والای او جای قدردانی از این افراد را دارد. در اینجا به شمه‌ای گذرا از نوشته‌های این اندیشمندان و مفکران نامدار جهان غرب اشاره می‌کنیم:
1.    جورج برناردشو (1950 ـ 1856م) ـ George Bernard Show ـ نویسنده و ادیب نامدار انگلیسی، برنده جایزه نوبل در سال 1925م، از او خواستند تا تئاتری درباره زندگی پیامبر نوشته از او شخصیتی وحشتناک تصویر کند. ولی این نویسنده باوجدان با جرأت تمام دست رد بر سینه کسانی که درپی بدنام کردن اسلام بودند زد. (نگا: الإسلام و رسوله فی فکر هؤلاء/ احمد حامد، ص/15 ـ13).
برناردشو درباره پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌گوید:" محمد را چون انسانی شگفت انگیز بود خوب مطالعه و بررسی کردم، دیدم از دشمنی با حضرت مسیح بسیار دور است ـ بر خلاف آنچه در افکار عمومی غرب شایع شده است ـ، و باید او را فرشته نجات بشریت دانست. امروزه اروپا دارد عاشق یکتاپرستی می‌شود، و شاید از این نیز پیشتر رود، و با قدرت عقیده توحید و یگانه‌پرستی بر همه مشکلاتش چیره گردد. با این دید بایستی پیش بینی مرا درک کنید". ( نگا: الرسول فی عیون غربیة منصفة ـ الحسین الحسینی معدی، ص/70).
2.    ولیم مویر (1905 ـ1819م) ـ  William Muir ـ تاریخ‌نگار و شرق شناس مشهور انگلیسی که در سال 1837م به هند رفته، سالیان درازی درباره اسلام و اخلاق پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ تحقیق کرد. او می‌گوید:" روشنی سخن، و آسانی دین از جمله ویژگیهای محمد است. او توانست کارهایی را به ثمر رساند که عقل در حیرت می‌ماند. تاریخ هرگز شاهد انسانی اصلاح‌گرا و سازنده چون او نبوده که بتواند در زمانی بسیار اندک انقلابی به آن عظمت در بیداری انسان، و برپایی اخلاق والا، و قیمت و بها دادن به فضیلت و شرف ایجاد کند". (نگا: حیاة محمد، ولیم مویر ص/31).
"هر کس با دقت به تاریخ بنگرد، او را پیش آهنگ پیامبران و مفکران و اندیشمندان جهان می‌یابد، و او بزرگتر از آن است که در توصیف کسی بگنجد". (نگا: حیاة محمد، ص/20)
3.    واشنگتون اروینک ـ Washington Irving ـ تاریخ نگار و شرق شناس آمریکائی که سالهای متمادی عمر خود را در بحث و کنکاوش علوم اسلامی سپری کرد. در کتابش که به عربی با نام "حیاة محمد" ـ زندگی محمد ـ ترجمه شده (ص/72) می‌نویسد:" تصرفات محمد پس از فتح مکه واضح و روشن ساخت که او پیامبری فرستاده از جانب خداست، و تنها رهبری پیروز نیست. او با وجود اینکه تمامی اهرمهای قدرت و توان و نیرو را بدست داشت با رحمت و شفقت و مهری بی‌مانند با شهروندان برخورد نمود، او تاج رحمت و گذشت را بر سر پیروزیش گذاشت".
4.    گوته شاعر و ادیب آلمانی:" ما اروپائیان با تمام آنچه بدست آورده‌ایم، تا کنون نتوانسته‌ایم بر آن قله بلندی که محمد بدان رسیده بود برسیم، البته هرگز کسی نخواهد توانست از او پیشی گیرد". (نگا: آفاق جدیده للدعوة، انور الجندی ص/81)
و می‌گوید:" در تاریخ درپی اسوه و الگویی برتر برای انسانیت گشتم، و آنرا در شخصیت محمد پیامبر یافتم... و اینچنین باید حق پیروز گردد، آنچنان که محمد پیروز شد، و جهان را با توحید و یکتاپرستی بدست گرفت". (نگا: شمس الله تطلع فی الغرب، زیغریدهونکه، ص/465).
5.    ألفونس دی لامارتین (1869 ـ 1790م) ـ  Alphonse de Lamartineـ نویسنده، شاعر، مفکر و سیاستمدار فرانسوی که به کشورهای زیادی مسافرت کرده، مدتی را نیز در شهر ازمیر ترکیه اقامت داشته است، در کتابش (سفرنامه شرق، ص/84) در مورد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌گوید:" آیا گمان می‌کنید محمد دروغگو مکار و حیله‌گری بود؟ هرگز!.. پس از اینکه تاریخش را هضم کردیم، و زندگیش را خوب خواندیم،... دریافتیم مکر و حیله و نیرنگ و دروغ و همه صفات زشت، شایسته کسانی است که محمد را بدان توصیف کرده‌اند"!
" بزرگترین چیز در زندگی من این بود که من زندگی محمد را با دقت خواندم، و بزرگی و جاودانی او را دریافتم، چه کسی می‌تواند شخصیتی تاریخی را با محمد مقارنه کند؟! آیا تاریخ در همه جوانب بزرگی و برتری انسان شخصیتی بالاتر از او را سراغ دارد؟! تصرفات او هنگام پیروزی، و اهداف و برنامه‌های بسیار بزرگش برای رساندن دعوتش به جهانیان، نمازهای طولانی و مناجاتش با پروردگار، همه اینها پرده از ایمان کامل او برمی‌کشد که بوسیله آن توانست ارکان عقیده خود را محکم واستوار سازد. محمد؛ پیامبر، سخنران، قانونگذار، رهبر، اصلاح‌گر عقاید و اندیشه‌های دیگر، و کسی است که عبادتی بدور از تقدس‌مآبی ظاهری برپا کرده است. پیامبر همه اعتقادات و باورهایی را که بین خدا و بندگانش واسطه می‌گذاشت را ریشه کن ساخت". (نگا: السفر إلی الشرق، ص/277).
6.    توماس کارلیل (1881 ـ 1795م) ـ Thomas Carlyle ـ نویسنده، ناقد، تاریخ‌نگار اسکاتلندی، نویسنده کتاب "قهرمانان" بخشی از کتاب بسیار ارزشمندش را به حضرت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ اختصاص داده است. در ص/58 ـ60 از ترجمه عربی استاد علی أدهم از کتاب "الأبطال" چنین می‌خوانیم:" بهیچ وجه نمی‌توان محمد را مردی دروغگو یا ادعاگر دانست، که با حیله و نیرنگ می‌خواهد به هدفش برسد. یا اینکه درپی رسیدن به جاه و مقام، یا قدرت و پادشاهی است، یا چیزهای دیگر از اهداف پوچ و سرسری. پیام و رسالت او حقیقتی است آشکارا. و سخنانش پیام راستین و صادقانه‌ای است که از جهان مجهول بدو می‌رسد، هرگز محمد دروغگو و حیله‌گر نیست. بلکه او جزئی از زندگی است که از دل طبیعت برآمده، و چون شهابی تمامی جهان را روشنائی بخشیده".
7.    گوستاو لوبن ـ Gustav Lobone ـ (1931 ـ 1841م) شرق شناس و جامعه شناس و روانشناس فرانسوی، کتابش "حضارة العرب" ـ تمدن عرب ـ شهرت جهانی یافته. در موضوع "الإسلام و رسوله فی فکر هؤلاء ص/59ـ61، ترجمه احمد حامد) چنین آمده است:" من بسوی چیزی خودساخته و نو بنیاد شما را دعوت نمی‌دهم. و نه بسوی گمراهی و پرتگاههای خطرناک، بلکه شما را بسوی دینی عربی که خداوند بر پیامبرش محمد نازل کرده دعوت می‌کنم، و پیامبر نیز آنرا با امانت کامل در بین قبیله‌هایی که در عبادت سنگها غرق شده بودند. و در منجلاب گمراهیهای جاهلیت گیر افتاده بودند، انتشار داد. او آنها را پس از آنکه تشنه خون همدیگر بودند، و سایه همدیگر را با تیر می‌زدند زیر یک پرچم توحید متحد و برادر و برابر قرار داد. و آنها را از بندگی و بردگی هیچ و پوچ بسوی بندگی خداوند آورد. او بهترین فرزندان آدم در محبت و رهبری و پیامبری است. این همان محمدی است که چهارصد ملیون مسلمان در گوشه و کنار جهان به ندای حق او لبیک گفته پیرو فرامین والای اویند. و قرآن عربی واضح و روشن را تلاوت می‌کنند". (البته شاید تعداد مسلمانان در وقت به رشته تحریر درآمدن کتاب ـ تمدن عرب ـ به این تعداد بود، اما الآن تعداد مسلمانان از 1.8 ملیارد نیز تجاوز کرده است).
و در ص/67 از کتاب ـ تمدن عرب ـ می گوید:" شایسته است پیامبری چون او را لبیک گفت، ودعوتش را به آغوش گرفت، چرا که اسلام دعوتی است بسیار والا و فرزنانه، اساسش بر شناخت آفریدگار یکتا، و دعوت به نیکی و نیکوئی، و بازداشتن از زشتیها و منکرات است. هر آنچه در اسلام است به صلاح و رستگاری و آبادانی دعوت می‌کند، شعار مؤمن صلاح و پاکی است که همه مسیحیان را بسوی آن دعوت می‌کنم".
این نویسندگان و مفکران پس از آنکه عقل خود را از چاله تقلید بیرون کشیده‌اند توانسته‌اند بروشنی حقیقت آفتاب تابان را ببینند، و آنرا برای ملت و قوم خود انعکاس دهند. امید آن است که ما مدعیان اسلام ناب محمدی، اولا گوهر با ارزشی که خداوند به ما ارزانی داشته را قدر نهیم، و چون این اندیشمندان عقل خود را از قید زنجیر تقلید پدران و اجداد و جامعه و روحانیت سودجو و تقدس‌مآب رهائی بخشیده، خود در پی حقیقت روشن باشیم. اگر قرار است من تنها در دایره تنگی که جامعه برایم رسم کرده، به مذهبی که از پدران و نیاکان به من ارث رسیده پایبند باشم، و دیگران را در گمراهی و ضلالت تصور کنم، و آن دیگر نیز چنین کند، هرگز نه من و نه او حقیقت روشن را درخواهیم یافت. من در دایره تنگ خود و او در چهارجوب خود گرفتار خواهیم بود. تنها راه رسیدن به حقیقت والا آن است که به قرآن پاک چنگ زده، بنا به دستور کلام پاک الهی عقلمان را ارج نهیم، و از قید و بند تقلید کورکورانه خود را برهانیم، و بدون شک در آن صورت حقیقت اسلام و توحید و یکتاپرستی، و چهره زیبا و خوش نمای پیامبر اکرم؛ اسوه و نمونه انسان کامل، آنچنان که بود برایمان تجلی خواهد کرد. تنها آنگاه پایبندی به دین برایمان بسیار لذت بخش خواهد بود! و به جای مذهبی که دشنام و ناسزا و کینه‌ی دیگران بدل گرفتن، گریه و عزاداریهای پوچ و بی‌اساس ، و تکفیر کردن شاگردان مکتب رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ، به ما می‌آموزاند، به دینی که رسولش آفتاب هدایت بشریت، و اسوه و الگوی اخلاق والا، و نماد محبت و انسان دوستی؛ محمد مصطفی، و اساس نامه‌اش قرآن کریم؛ کلام پاک الهی بود ایمان خواهیم آورد.