انتقام از دیوار

یه روز تو خونمون مهمونی بود. یه بچه کوچیک در حال بازی کردن و بدو بدو. یهو برگشت و شاد و خندون کلش خورد به دیوار و نقش زمین شد و خنده تبدیل به گریه شد.
از این اتفاق بچه چیزیش نشد. حتی کبود هم نشد. ولی این روش دلداری دادن بزرگتر ها کاری میکنه که صد تا دیوار و بازی و کله ی به دیوار خورده نمیکنه.
بزرگتر ها شروع کردن که دیوار بد، چرا با بچه این کارو کردی. شروع کردن به ضربه زدن به دیوار(البته این دیوار رو طوری نمیزدن که دست خودشون درد بگیره)
بچه هم که از حس انتقامی که دارن یادش میدن و تقصیر رو گردن دیوار انداختنی که یادش میدن و کتک زدنی که یادش میدن خوشش اومده، شروع میکنه زدن دیوار البته طوری که دست و پای خودش درد بگیره.
دیوار خوب هم ساکت سر جاش وایساده سقفو گرفته نیفته رو سر بچه.

امروزه بزرگتر ها (که اون ها هم روزی بچه بودن و همین طوری دلداریشون دادن) همین کار رو یاد گرفتن فقط متوجه نمیشن موضوع شبیه دیوارست. چون یکم پیچیده تره.

کلشون به یه سنگی میخوره و اگر کسی قرار باشه مقصر باشه خودشونن ولی نزدیک ترین چیز به موضوع رو میزنن که بازم خودشون دردشون میگیره.

همون بچه چند روز بعد در حال زدن همون بزرگتری بود که دیوار رو زده بود. بعد بزرگتره که دیوار رو زده بود میگفت نمیدونم این زدن رو از کی یاد گرفته!