جایگاه زن در ایران باستان!
کتاب ایران (ص۳۵۹ الی ۳۶۹)
انسان ایرانی
* زن در میراث دینی دوران تاریخی
در جامعه بدوی ساکنان اصلی فلات ایران پیش از کوچ آریاییان ، زن نقش برجسته ای در عرصه عقاید کلامی و در تکامل حیات اجتماعی داشته است. ساکنان بومی فلات ایران اصل در آفرینش و حیات را در مادینگی میدانستند و از این رو خدایان ماده را میپرستیدند. در نگاه آنان زن مظهر زایندگی و زندگی بود و به نوعی تقدیس میشد و محترم بود.
این نوع نگرش در اندیشه آریاییان راه نـیافت . در اندیشه آریایی اصالت با نرینگی بود. در عرصه عقاید این خدایان نر بودند که تعیین سرنوشت میکردند. هر چند که در میان گروه پروردگاران آریایی چند خدای ماده نیز حضور داشتند .
در جامعه آریایی زن یار و همکار مرد بود و مسئولیت نگهداری آتش خانه و پرورش فرزندان و رسیدگی به امور گله و رمه و پختن غذا با او بود ، در عین حال مورد ستم و تجاوز و تحقیر قرار داشت . این ستم از سوی اشراف و روحانیت آریایی بر زنان روا میرفت : « آنان آشکارا زنان و دختران را از رعایا می ربودند یا به زور میگرفتند و به کامجویی و هرزگی میپرداختند. » [1]
در نهضت زرتشت زن مورد حمایت قرار گرفت : مادینگی زن و زمین و چارپا ستوده شد و در جهت تشویق و تقدیس کشاورزی ، زمین دختر اهورا مزدا معرفی گردید و سپندارمذ صفت محبت و مهربانی مزدا ، استعارۀ ، زمین شد . زرتشت زنان و مردان را به طور یکسان مورد خطاب قرار داد [2] و از دخترش پورچیستا تجلیل کرد و در جشن عروسی او چنین سرود : « ای دختران شوی کننده و ای دامادان ! اینک بیاموزم و آگاهتان سازم ، پندم را به خاطر خویش نقش بندید و به دلها سپرید ، با غیرت از پی زندگانی پاک منشی بکوشید ، هریک از شما باید در کردار نیک به دیگری پیشی گیرد و زندگی خود را خوش وخرم سازد.» [3] زنان و دختران بسیاری از پیروان ویاران اولیه زرتشت بودند که نامشان در ادبیات اوستایی آمده است.[4]
جهان بینی روشنی که جهان گاثه ها به روی آریایی گشود ، در پی نظام دینی دگرگون شد : در حکمت دینی آریایی که پدیدۀ دوران دینی و تاريخی است ، تصاویر نوینی از سرشت حقیقی و سرنوشت حقوقی زن ارائه گردید که مبنای احکام دینی دوران بلند تاریخی شد و خلق وخو و نگرش آریایی و ایرانی را نسبت به زن ساخت .
در حکمت دینی آریایی آمده است : « اهورا مزدا زنان را به نیکوکاری واگذاشت ، اما زنان گریختند و به اهریمن روی آوردند . مزدا چاره ای اندیشید و نرسه خدای نر پانزده ساله را آفرید و او را برهنه در پی اهریمن آویخت تا زنان به او روی کنند و چنین شد و نخستین ختودت اهریمنی حاصل گشت . از این روی زنان زادۀ اهریمن و اهریمنی منش هستند . مزدا یار نیکو مردان است و اهریمن یار زنان . مزدا کوشید تا مردان نیک را از زنان دور دارد. در پی درگیری مزدا با اهریمن ، اهریمن شکست خورد و بی هوش شد . دیوان نتوانستند اورا به هوش آورند . جهی دختر اهریمن پدر را به هوش آورد . اهریمن سر جهی را بوسید . بازده این بوسه ، خون حیض بود که از جهی پدیدار گشت.. اهورا به زن گفت با آنکه پتیاره هستی و از جنس جهی دختر اهریمن میباشی تورا آفریدم ، تورا یاری میکنم زیرا مرد از تو زاده میشود ، با وجود این مرا آزار خواهی داد . اگر مخلوقی می یافتم که مرد از او زاده شود تو را نمی آفریدم . هرچه گشتم چیزی نیافتم که مرد از او زاده شود جز زنی که از جنس جهی پتیاره دختر اهریمن بود . »[5] « اهریمن با گروه جهی دیو(=زنان) نزدیکی کرد ، مادگان(=زنان) را پلید ساخت ، مادگان نران(=مردان) پلید سازند و از خوش کاری روی گردانند. »[6]
همین تصاویر از زن در نظام دینی مبنای تلقی حقیقی و حقوقی از زن شد . در میراث دینی باستان ، آشکارا اصالت از آن نرینگی است ؛ فرزندان نر ، اسبان نر ، شتران نر ، گاوان نر ، سگهای نر . در نظام دینی باستان زنان یا نائیریکا = نیک هستند و یا جهیکا = بدکار میباشند .[7] زنان نیک آنانی هستند که نیک گفتار و نیک کردار باشند ، فرزندان نر بزایند و فرمانبردار شوهر خویش باشند . در یسناها و یشتها این کلیشه ها مکرر آمده است :
« گروه زنان دارندۀ فرزندان نر ، زنان دارندۀ پسران ، پسران نامور ، را میستاییم ، زنی که خوب گوید و خوب کند و فرمانبردار سرور ، فرمانبردار شوهر ، مطیع بزرگ خویش باشد .»[8] زنان جهی اصولا حق حیات ندارند و باید برانداخته شوند . در میراث دینی ، این کلیشه تکرار شده است : « زن پست جادوگر جهی باید برانداخته شود . »[9] زنان اصولا سرشت اهریمنی خود را دارند زیرا زنان نیک که حیض میشوند و دختران مرد ندیده که اصالت نیافته اند حق ندارند از نذری ایزدان و امشاسپندان بخورند. [10] زنان و دختران وقتی حیض میشوند مطلقأ نجس و ناپاک هستند و باید که در دشتانستان ؛ قرار گاهی که ویژۀ زنان حایض است قرار گیرند .[11] این تلقی از زن در نظام دینی دوران تاریخی ، شکل و سازمان یافته تلقی از زن در دوران جاهلی پیش از زرتشت است.
در دوران دینی باستانی ، سنن جاهلی آریایی و تقدس و تعصب مذهبی در هم آمیخت و سرنوشت زن را رقم زد . احکام دینی زنان به ویژۀ احکام حیض و تطهیر زن حایض ، نشان از تلقی سرشت اهریمنی دارد . پیش از زرتشت ، زنان به هنگام حیض و زایمان در آغل بسر میبردند و تا پایان مدت حیض و عمل زایمان ، از نزدیک شدن به زنان پرهیز میشد . این سنت آریایی در دوران دینی سازمان یافته شد و از آنجا که زمین و گیاه و آب و آتش و... مقدس و محترم بودند ، زنان در زمینی شوره زار و بی حاصل ، در حصاری که دشتانستان (=حیض ستان) نام داشت رانده میشدند و در سخت ترین شرایط بسر میبردند و پس از پایان مدت حیض و زایمان ، در پیچیده ترین مراسم غسل ، با شاش مقدس گاو (=گومیز) و اندکی آب توسط روحانیون ویژه ، چند بار و در مدت چند روز تطهیر میشدند . در همین جا کیفر زنی که بچه سقط کند یا بچه مرده بزاید قابل توجه است و سرنوشت زن را نشان میدهد. [12]
در دوران دینی ، زنان نوعی کالا بودند وبر آنان اصل مالکیت و انحصار مترتب بود . براین اساس زنان احتکار میشدند ، مبادله میگردیدند ، به قرض داده میشدند ، فروخته میشدند ، به خارج از کشور صادر میگردیدند .
در میراث دینی دوران تاریخی، به ترتیب : مال و کالای ماده و چارپای ماده و زن در کنار هم قرار گرفته اند : در احکام دینی آمده است : « مردی که دختری را آبستن کرده همه را فرض است تا از آن نگهداری بکنند که کودک برسد . همه مسئول همۀ زایمان های مادگان دوپا و چارپا هستند. آن دوپا، دختر است و آن چارپا ، ماده سگ است ».« اگر مردان هم دین یا برادران یا دوستان از یکدیگر خواسته (=مال و ثروت) ، یا زن یا خرد خواهند باید که خواسته (=مال و ثروت) دهند و زن به نکاح او برسانند و کلام مقدس به آن بیاموزانند».[13] واژه اوستایی أذیته به معنای تهیه کردن زن و به نکاح در آوردن است.[14] این حکم متقن دینی نشان از کالا بودن زن و احتکار شدن او دارد.
میدانیم که در روزگار بلند ساسانی ، زنان مانند گندم و غلات و حبوبات و حیوانات اهلی احتکار میشدند و اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی ساسانی حرمسراهای بسیار داشتند و اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی ساسانی حرمسراهای بسیار داشتند و نهضت مردمی و سراسری مزدک پسربامداد علیه دین و دولت ساسانی ، عصیانی علیه همین اوضاع بود . بی گمان اشراف و روحانیان و طبقات ممتاز حاکم از همه مواهب و کامروایی جنسی نیز برخوردار بودند . تنها بخشی از رزمیان ، برزیگران ، شبانان ، پیشه وران ، غلامان و بردگان و بطور کلی رعایا که اکثریت جامعه را تشکیل میدادند دچار محرومیت مطلق بودند.
این وضع تبیین دینی و توجیه کلامی و فلسفی داشت و تقدیری تلقی میشد که ارادۀ اهورا مزدا و ایزدان و امشاسپندان بر آن تعلق گرفته بود ؛ إرث ایزد رفاه و خوشبختتی این ثروت و قدرت و اموال و زنان را به اشراف ایرانی که دارای طهارت خون و فره ایزدی و اصالت اهورایی بودند بخشیده بود: « خانه های خوب شان برافراشته ، از ستوران و شتران و گله ها و رمه های اسب و شتر و گوسفند برخوردار ، با عمری دراز ؛ تخت خوابهایشان گسترده و خوشبو با بالشهای آراسته ، زنان شان روی تخت ها لمیده ، آراسته به جواهر و آرایش شده در انتظار هم آغوشی با شوهرانشان هستند ..».[15]
در میراث دینی دوران تاریخی بطور مشخص از چند گناه جنسی بسیار یاد شده که نشان میدهد با همه غلاظ و شداد احکام دینی و تعصب و فشار ورحانیون ، جامعه از محرومیت های جنسی رنج میبرده است. در سراسر میراث دینی مرد و زن کخوارذ ، مرد و زن کئیذی ، مرد و زن جهی که ، و جهیکا و جهی سخت نکوهش و نفرین شده اند و از ایزدان و امشاسپندان نابودی آنان تقاضا شده است .|16]
بدیهی است که شرایط سیاسی – اجتماعی ، اقتصادی حاکم بر دوران بلند دینی – تاریخی ، وجود بحرانهای شدید اخلاقی در جامع، سراسر دینی را کاملأ توجیه و طبیعی جلوه میدهد . تعالیم و اخلاق دینی دوران تاریخی می کوشید تا رعایای محروم را به پندار و گفتار و کردار نیک و پرهیز و بردباری دعوت کند و به محرومان وعده میدادند که در رستاخیز «.. وجدان مرد پاک دین به پیکر دختری زیبا و درخشان با بازوان سفید و نیرومند ، خوشرو ، بلند بالا، با سینه های برآمده، آزاده ، شریف نژاد، پانزده ساله ، نمودار شود..»[17] از دیگر سو مقرر میداشت که مرد بی زن و خانمان و کسب و کار محکوم به مرگ است : « کسی که عمدأ دنبال کار نرود و تشکیل خانواده ندهد و امساک ورزد و خوراک نخورد و پوشاک نپوشد ، سزایش بند از بند بریدن و....» و خلاصه مرگ حتمی است.[18] اما چنین وعده و وعیدهایی نمی توانست از بحران اخلاقی و فساد اجتماعی بکاهد و زنان و مردان بی همسر را به فحشا نکشاند . این واقعیت که در تلقی دینی و عرف اجتماعی ، زنان هماره نوعی کالا بودند و جنبۀ انحصار و احتکار پیدا میکردند ، براین بحرانها می افزود . حقوق دینی و عرف اجتماعی سرنوشت حقیقی و حقوقی زن را تعیین کرده بود . وجود احکام مرگبار زن ربایی در کنار دزدی اموال نشان میدهد که زنان چه معنایی داشتند. [19]
در سراسر دوران بلند تاریخی ، تعدد زوجات و انواع صیغه های شرعی ، بخشی از سرنوشت حقوقی و قانونی زن بود . بدیهی است که این امکانات نیز در انحصار اشرافیت ایرانی و حاکمیت سیاسی- اقتصادی بود. احکام دینی موجود نشان میدهد که رعایای مرد و زن حتی از داشتن یک همسر محروم بوده اند. در همین جا میتوان گفت که بند 44 از فرگرد 4 وندیداد که متن آن گذشت ، راه حلی برای رعایای ایرانی بوده که در روزگار نهضت مزدک وضع شده است یا که توجیه کننده سنت اشرافی استقراض و مبادله زنان عقدی و صیغه ای و انواع دیگر آن است ؟ یک بار دیگر متن مذکور را عینأ از نظر میگذرانیم :
« و اگر ایدر مردان هم دین رسند یا برادران یا دوستان و خواهش خواسته کنند یا خواهش زن کنند یا خواهش خرد کنند؛ اگر خواهش خواسته کنند هم ایدر خواسته را بیاورند. اگر خواهش زن کنند برسانند زن را به نکاح . اگر خواهش خرد کنند برسانند یا بیاموزند کلام مقدس را»[20]
ابتدا باید این اصل را به یاد آورد که نظام حقوقی و قضایی دوران تاریخی فقط حافظ منافع اشرافیت ایرانی بوده و رعایا را در بر نمیگرفته است .
در منابع حقوقی دوران دینی و تاریخی [21] سخن از استقراض ، اجاره و مبادله زنان است . در این منابع آمده است که یک مرد میتوانست بر خلاف رضایت زن عقدی خود اورا به افرادی که نیاز به زن داشتند ، برای مدت معینی واگذار کند . این واگذاری شرایط خاص خود را داشت و درخواست قرض یا اجاره یا مبادله باید قانونی ارائه میشد.
دارایی زن به شوهر دوم نمیرسید ، نیروی کار زن بر اساس توافق تا اندازه ای به شوهر دوم میرسید ، فرزندان تولیدی شوهر دوم از شوهر دوم بود . « هرگاه شوهری ، زن خود را به مردی دهد با رضایت متقابل ، آنگاه همان مرد بدون اجازۀ مرد اول ، آن زن را به مرد سومی واگذار کند و زن موافق باشد و این عمل یکسال بدون آگاهی مرد اول ادامه پیدا کند ، زن و سه مرد محکوم به مرگ هستند» «هرگاه زن دیگران را به مدت یکسال بدون پیمان نامه و بدون آگاهی شوهر اول نگاه دارند ، مجازات آن مرگ است.» گویا که در اینصورت رضایت شوهر اول این مبادله میتوانست ادامه پیدا کند و فقط عدم رضایت مرد اول ، حکم مرگ داشت .[22]
گفته میشود که استقراض زنان نیز بخشی از فرهنگ اشرافیت ایرانی بوده و انگیزه جنسی و عشقی صرف نداشته بلکه نیاز به نیروی کار بوده و انگیزه های اقتصادی و بهره کشی داشته است :
« فرزندانی که تولید میشده اند گاه بفروش میرسیدند ، واین منبع درآمدی برای پدر بود .زن و کودک و برده یک عنوان حقوقی داشتند »[23] « فروختن فرزند به بردگی فقط از اختیارات پدر است که میتواند فرزندش را بفروشد یا عضوی از اعضای او را ناقص کند...»[24] در منابع حقوقی سخن از اجاره دادن زن است یعنی شوهری میتواند زنش را به مرد دیگری به اجاره دهد. [25]
در همین منابع آمده که زنان صیغه ای و انواع دیگر آن در شمار خدمتکاران زن اصلی و اولی بوده اند. فرزندانی که از این زنان تولید میشده اند حق ارث نداشتند و از انتساب به پدر محروم بودند ، اما حق مسکن و خوراک و پوشاک داشتند. زنان صیغه ای تا هفتاد سالگی از حق نفقه برخوردار بودند . گاه پدر حق داشت یکی از زنان صیغه ای را به پسر ارشد واگذار کند.[26]
این مناسابات جنسی فرزندان بی اصل و نسب مجهول الهویه و بی اصل و نسبی را پدید می آورد که در ردیف بردگان قرار داشتند. در احکام دینی گفته شده که رابطه جنسی با زن شوهر دار(بدون توافق) کیفر مرگ را داشت چرا که تجاوز به حق مالکیت خصوصی مرد تلقی میشده است.[27] زن ربایی نیز حکم دزدی اموال را داشت و کیفرش مرگ بود[28] و هرگز معنای حفظ حرمت و کرامت و شرافت زن را نداشت زیرا در همين احکام دینی دوران تاریخی تجاوز به دختران بی سرپرست و یا دخترانی که زیر سرپرستی پدر یا قیم خود بودند اما از رعایا محسوب میشدند ، مجازات و یا حد شرعی و کفاره ای نداشت و متجاوز مورد پیگرد قانونی و شرعی قرار نمی گرفت. در احکام دینی آمده است که دختران رعایا که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند و آبستن میشوند نباید شرمگین باشند و کودک خویش را سقط کنند که اگر چنین کنند گناه بزرگی مرتکب شده اند و جرم جنحۀ عمدی دارد . دختران بی سرپرست و مجهول الهویه ای که نیز مورد تجاوز قرار میگیرند حق سقط جنین ندارند. «اگر در خانه ارباب آبستن شوند کودک به ارباب خانه تعلق داشت و در شمار بردگان بود. »[29] بر حذر داشتن سقط جنین که در یشتها نیز آمده و إرت ، ایزد رفاه و خوشبختی از دست این زنان و دختران که بچه سقط میکنند سخت مینالد و نيمداند از این گناه به زمین فرو رود یا به آسمان بالا رود [30] صرفا به منظور حفظ نیروی کار بوده است :
« اگر مردی با دختری نزدیکی کند که زیر سرپرستی پدر یا قیم باشد یا نباشد ، نامزد شده باشد یا نشده باشد و او را آبستن کند ، مبادا که دختر بخاطر شرم از مردم به میان ، خون برود آب و گیاه را استفاده نکند(یعنی از دارو های گیاهی وآبی و..برای سقط جنین استفاده نکند)»[31] « که اگر بخاطر شرم از مردم چنین کند گناه بزرگی کرده است »« اگر دختری [با همان شرایط بالا] آبستن شد نباید بخاطر شرم از مردم ، جنین خود را مجروح کند . اگر کرد چنان است که پدران او زخم وارد کرده اند . کیفر چنین گناه عمدی ، کیفر جنحۀ عمدی است » « اگر دختری [با همان شرایط بالا] مردی او را آبستن کند و مرد دختر را به پیر زنی خبره رعنمون شود که از پیره زن دوای سقط جنین بگیرد و جنین را تباه سازد ، مرد و دختر و پیره زن گناهکارند »« اگر دختری را مردی آبستن کرد ، همه باید از آن دختر نگهداری کنند تا کودک متولد شود . اگر عمدأ نگهداری نکنند و زیان رسد ، کیفر آن جنحۀ عمدی مرگ است » « پس از تولد کودک بر همه واجب است که از آن کوک نگهداری کنند تا بزرگ شود » « همه مسئولند که از زایمانهای مادگان دوپا و مادگان چارپا نگهداری کنند .آن دو پا دختر است و آن چارپا ماده سگ »[32]
یکی از سنن متقن و پایدار آیین کهن ، سُتُر و پل گذار است. یعنی که مرد پاک دین نباید بی پسر از دنیا برود. پسر ارشد ستر مرد پاک دین است و اگر مرد پسر نداشته باشد ، پسر که پانزده سال تمام داشته باشد پسر خوانده او شود . و یا مردی باید ستر مرد متوفی شود .
در منابع فقهی دوران دینی تاریخی آمده است : « یکی اینکه ایشان را که چاکر زن داشته باشند و آن چاکر زن فرزند بزاید، آنرا که نر است اگر مادر او را به پسری بپذیرد نیکو باشد و آن که ماده است او را به فرزندی پذیرفتن سودی نیست ، زیرا پسر سرپرست و وارث خانواده شایسته است . در فردگرد چهارم آموخته اند که پسر تو تواند بود و دختر من دختر تو نتواند بود ...»[33] در منابع فقهی دینی دوران تاریخی بر اصالت نرینگی تاکید بسیار شده است :« یکی اینکه کوشیدن بسیار در زادن فرزند باید ، چه تنها برای بیشتر اندوختن کرفه است . چه در سپند نسک و ینهاتوم نسک دستوران آموخته اند که آنکار و کرفه که پسر کند ، پدر را چنان باشد ، چون که که آن را با دست خویش کرده است . و در دامدادنسک پیدا است که مادر را نیز کرفه به همان آیین کرفۀ پدر به خویشی همی رسد »[34]
با اینهمه در برخی منابع فقهی دوران تاریخی به نکته شگفتی بر میخوریم و آن زوت بودن زنان است ! چنین پیداست که در روزگار غلبه ادیان بر ایران ، روحانیون به پیروی از سنت راهبگی زنان در آیین مسیحیت ، جایز دانسته اند که زن میتواند زوت زنان (= پیشوای ارشد دینی در برگزاری مراسم و مناسک مذهبی) شود . پیشینه این جواز فقهی ؛ به روزگار انوشه روان ساسانی میرسد : « اگر زن به زوت بودن زنان گمارده شود جایز است و هرگاه درون را همی یزد ، هنگامی که دو أشم وهو گفت ، برسم را باز به برسمدان نهد و باز آورد و یکی دیگر أشم وُهُو بگوید ، پس درست است...» [35] این اندیشۀ دینی به دوره پس از باستان راه یافت و برخی فقیهان ایرانی مسلمان در حق و حقوق دینی- اجتماعی زن از این پیشتر رفتند و فرمودند که زن میتواند پیش نماز و مجتهد زنان باشد.
*
اندیشه نرینگی آریایی و نگرش سرشت اهریمنی زن در حکمت دینی آریایی به پس از باستان راه یافت و فردوسی در سرایش حماسۀ شکوهمند باستان ، از زبان افراسیاب خطاب به دخترش منیژه سرود که :
کرا از پس پرده دختر بود اگر تاج دارد بد اختر بود
کرا دختر آید به جای پسر به از گور، داماد ناید بدر [3۶]
بدون شک میراث دینی دوران تاریخی محصول اندیشۀ اشرافیت و روحانیت ایرانی و میراث تکامل یافته جاهلیت آریایی است. اما این واقعیت محسوس و ملموس را نمیتوان انکار کرد که آنچه فکر و فرهنگ و میراث ایرانی نامیده میشود همین میراث دوران تاریخی است . همین آیین و فرهنگ بود که خلق و خو و جهان بینی ایرانی را ساخت و پرداخت و هم اکنون ایرانی با همه استحاله ای که شده هنوز با این نگرش و بینش حیات و حضور دارد و میبیند و مینگرد.
استاد جلیل دوستخواه شاگرد برجسته شادروان استاد پور داود ، در مقدمه ای برگزیدۀ اوستا به گزارش استاد پور داود ، نوشته اند :«اهورا مزدا میان زن و مرد فرقی نمیگزارد و اناهیتا را همان گونه ارج مگذارد که مهر را . زن در سراسر زندگی همدش مرد است و همه جا نام ستایش بانوان و دوشیزگان در کنار نام و ستایش مردان ، می آید . برخورداری از زنان برومند و برازنده و زیبا یکی از آرزوهای نیک است که در بسیاری از پاره های اوستا باز گفته میشود »[3۷]
پیداست که استاد این رجز ها را در آغاز دهۀ چهل خورشیدی سروده اند ؛ یعنی در نقطه اوج روند باستانگرایی و روزگار غلبه و غرور و حسرت و هوس ملی و در نفرت از تاریکی و جهل و جور اهریمنی حاکم بر ایران که ارزو و امید افول آن می رفت . به همین دلیل استاد دوستخواه به پیروی از استاد ارجمند شادروان پورداود ، جهل و جور دینی باستان را پوشانده اند و مثلا در گزیده ای از وندیداد ، بر احکام دینی پرده کشیده اند . سخنان استاد از سرنوشت زن در ایران باستان زیاد واقع بینانه نیست.
با این همه ؛ در این واقعیت تردیدی نیست که در فرهنگ اشرافیت و حاکمیت سیاسی دوران تاریخی ، زنان و دختران اگر سرشتی اهریمنی داشتند اما سرنوشتی به مراتب برتر و بهتر از زنان و دختران رعایای ایراینی داشتند و اصولا تصاویر ایزدان و امشاسپندان مونث در میراث دینی انعکاسی است از جلوه های ایده آل زن در چشم و دل و فرهنگ اشرافیت ایرانی.
حرمسرائی در ایران باستان
تعدد زوجات در دورة ساساني جاري و معمول بوده است. و جاي انکار نيست . ازهرودوت يوناني و استرابون در عصر هخامنشي گرفته تا مورخين عصر حاضر اين مطلب را تاييد کرده اند .
هرودوت دربارة طبقة اشراف عهد هخامنشي ميگويد:
« هر کدام از آنها چند زن عقدي دارند ولي عدة زنان غيرعقدي بيشتر است.» (مشيرالدوله، تاريخ ايران باستان،1535.)
استرابون دربارة همين طبقه ميگويد: «آنها زنان زياد ميگيرند و با وجود اين ، زنان غيرعقدي بسيار دارند.» (همان ص 1543)
ژوستين از مورخان عصر اشکاني دربارة اشکانيان ميگويد: «تعداد زنان غيرعقدي در ميان آنها و بخصوص در خانواده سلطنتي از زماني متداول شده بود که به ثروت رسيده بودند، زيرا زندگاني صحراگردي مانع از داشتن زنان متعدد است.(همان ص 2693)
آنچه در ايران باستان در ميان طبقة اشراف معمول بوده است چيزي بالاتر از تعدد زوجات يعني حرمسرا بوده است و لهذا نه محدود به حدي بوده است، مثلاً چهار تا يا بيشتر يا کمتر، و نه مشروط به شرطي از قبيل عدالت و تساوي حقوق زنان و توانايي مالي يا جنسي، بلکه همانطور که نظام اجتماعي، يک نظام طبقاتي بوده است، نظام خانوادگي نيز چنين بوده است.
دختر مستقلاً حق اختيار شوهر نداشت. اين حق به پدر اختصاص داشت. اگر پدر در قيد حيات نبود، شخص ديگر اجازة شوهر دادن دختر را داشت. اين حق نخست به مادر تعلق ميگرفت و اگر مادر مرده بود متوجه يکي از عموها يا داييهاي او ميشد. (ايران در زمان ساسانيان/ کريستين سن 346 و 347.)
شوهر بر اموال زن ولايت داشت و زن بدون اجازة شوهر حق نداشت در اموال خويش تصرف کند. به موجب قانون زناشويي فقط شوهر شخصيت حقوقي داشت. (همان /ص 351)
شوهر ميتوانست به وسيلة يک سند قانوني زن را شريک خويش سازد. در اين صورت زن شريکالمال ميشد و ميتوانست مثل شوي خود در آن تصرف کند. فقط بدين وسيله زوجه ميتوانست معاملة صحيحي با شخص ثالث به عمل آورد. (همان ، ص 352)
هرگاه شوهري به زن خود ميگفت: از اين لحظه تو آزاد و صاحب اختيار خودت هستي، زن بدين وسيله از نزد شوهر خود طرد نميشد، ولي اجازت مييافت به عنوان «زن خدمتکار» (چاکر زن) شوهر ديگري اختيار کند... فرزنداني که در ازدواج جديد در حيات شوهر اولش ميزاييد، از آنِ شوهر اولش بود؛ يعني زن تحت تبعيت شوهر اول باقي ميماند. (همان ، ص 353.)
شوهر حق داشت يگانه زن خود را يا يکي از زنانش را (حتي زن ممتاز خود را) به مرد ديگري که بيآنکه قصوري کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاريه بدهد)، تا اين مرد از خدمات آن زن استفاده کند؛ رضايت زن شرط نبود. در اين صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزنداني که در اين ازدواج متولد ميشدند، متعلق به خانوادة شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب ميشدند... اين عمل را از اعمال خير ميدانستند و کمک به يک هم دين تنگدست ميشمردند.(همان /357.)
1- فقدان حقوق
کریستین بارتلمه ( Bartholomea ) خاورشناس و ایران شناس مشهور المانی در کتاب « زن در حقوق ساسانی » ترجمه دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی ص 40 مینویسد : « در امپراطوری ساسانی بنابر قوانین متداول ، از قدیم زن شخصیت حقوقی نداشت یعنی زن ، شخص فرض نمی شد بلکه شیء پنداشته میگردید ... وی از هر لحاظ در تحت سرپرستی و قیمومت رئیس خانواده که کتک ختای (کدخدا) نامیده میشد قرار داشت . این رئیس خانواده ممکن بود پدر یا شوهر و یا در صورت مرگ انها ، جانشین انها باشد. اختیارات این قیم یا رئیس خانوار ، کمتر محدودیتی داشت. تمام هدایایی که احیاناُ به زن یا به کودکی داده میشد و یا انچه که انها براثر کار و غیر ان تحصیل میکردند عینا درامدهای اکتسابی بردگان ، همه متعلق به رئیس خانوار بود.»
2 – ازداوج زنان
نیز باتلمه در مورد ازدواج زنان ایرانی ص 56-57 مینویسد : « ازدواج خواهر و برادر در عصر ساسانی به ویژه در میان بزرگان کشور یک امر شایع بوده و یک عمل خداپسندانه به شمار میرفته است ... یک نوع خاص دیگری از ازدواج در عصر ساسانی معمول بوده است که انرا ازدواج عاریتی یا ازدواج استقراضی میتوان نامید یعنی اختیار موقت زنی به همسری که در قید ازدواج شوهر دیگری است.. در مورد ازدواج استقراضی ، شوهر اصلی حتی میتوانست این عمل را بدون جلب رضایت زن خود انجام دهد»
3 – خریداری زن
کلمان هوار ( Huart ) ایران شناس فرانسوی در کتاب « ایران و تمدن ایرانی» ترجمه استاد حسن انوشه ص 160 مینویسد : « اثاری از خرید زن در دوره ساسانی وجود داشت. بنابر این رسم ، همسر اینده مبلغی معین پول یا کالایی معادل ان مبلغ ، به والدین زن می داد لیکن بنابر (کتاب ) دینکرد : اگر پس از ازدواج معلوم می گردید که زن ارزش مبلغ پرداخت شده را ندارد یعنی نازا بود ، این پول می بایست به شوهر پس داده شود »
احکام خرافی وندیداد :
بنابر انچه در کتاب وندیداد امده است زنی که کودک مرده ای را بزاید باید « ادرار گاو» را با « خاکستر» به هم امیخته بخورد ! (گومیز مقدس = مخلوط شاش گاو با خاکستر اتش اذر که بران وردهای مخصوص خونداه میشد )
در وندیداد میخوانیم : « این زن باید یک مقدار خاکستر امیخته به شاش گاو به اندازه سه لقمه ، شش لقمه ، یا نه لقمه میل کند»! وندیداد ترجمه ژرفسور دارمستتر ترجمه دکتر موسی جوان ص 126 فرگرد ۵ بند۵۱
در فصل 16 پس از ذکر اداب کیفر زن حائض که میبایست با شاش گاو در حیضستان ( محل مخصوص زنان حائض ) غسل داده میشد امده :
« این زن پس از نه شب اگر باز هم در خون باشد ، چنین معلوم خواهد شد که دیوها در جشن و بزرگداشت خودشان ، آفت خود را به این زن نازل نموده اند»
مزدا پرستان در آن هنگام باید یک معب که از درخت و گیاه خالی باشد انتخاب نمایند. و سه سوراخ در زمین کنند و زن را در دوسوراخ نخست با شاش گاو و در سوراخ سوم با اب شستشو دهند.
240فرگرد۱۶ بند۱۱و۱۲
باری زن حائض را اهریمنی میپنداشتند اهریمنی پلید و ناپاک ! زن حائض زنی است که دیوها آفات خویش را - که همانا حیض است - به وی نازل میکنند !
پاورقی:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ن.ک : یشتها 2/348/12/80. +ن.ک : نهضت زرتشت + جامعه آریایی
2- گاثه 1 /145 / 53/ 6،7.
3- گاثه1 /145 /53 / 5.
4- ن.ک: نهضت زرتشت.
5- ن.ک : وندیداد 2/972 975 1286 ->بندهشن. + زن در میراث آریایی هند :: «چون جوانی سبب ظهور ناپسندیدگی هاست و زن بد کاره هم علت پیدایی ناشایستگی هاست.. در زن چه خوبی و کدام پسندیدگی باشد که طبع به آن میل کند که به ظاهر صورتی است از خلط و خون و رگ و پی ، آراسته کرده شده و پستانهای او غده ها و گره ها از گوشت یا ناودانی آب رو ساخته شده و استخوان بندی او مانند پنجره ای است که ترکیب اجزای او از پی پاره ها نموده شده و او همگی نیست مگر پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان که باد و دم در او می آید و میرود... و آن پستانهای او را که پندتان و شاعران ازروی تشبیه ذروۀ کوه گویند و عقده های مروارید که از گردن او آویخته باشد به آب کنگ نسبت دهند ، همان زن چون میمیرد و نیم سوخته بر زمین مرده سوز افتاده بود و سگان و زاغان و انواع جانوران بقیه تن او را کنده کنده و قطعه قطعه ساخته و میخورند و شغالان.... در حقیقت وجود زن شعلۀ آتش ناپسندیدگی ها و زشتی ها است و .. واین آتش کسی را که نزدیک به او شود میسوزد . بدان که وجود زن دام است برای گرفتاران شهوت نفس.... من عجب دارم از مردمی که زن را خوش میکنند و رغبت او مینمایند و ستایش میکنند..» ن.ک: جوگ باشست37، 38، 39.
6- ن.ک : گزیده های زات اسپرم154.
7- واژگان زن در ادبیات دینی . ن.ک: وندیداد3/ 1414:جهی کیاء جهی کا جهی که نائیریکا.+3/ 1286. خوب است بدانیم زنان و دختران در ردیف همۀ مادگان چهار پا هستند : مادگان دو پا و مادگان چارپا. وندیداد3 / 1841/ 15/ 19.ن.ک:صفحات بعد.
8- ن.ک : یسنا1/ 141 / 4/ 11.+1/ 179 /11 / 18.+ ویسپرد 37 / 3 / 4.+ 50 /11/ 14.+ یشتها 1 /103/ 5 7. + 1/121 /38 /1. + 123/ 39 / 2.+ 2/ 170 / 18. + خرده اوستا 168 / 8 9 .+ وندیداد 2/ 27، 30 .+ 11 /5.
9- یشتها 1 /145/ 9 12 16 .+2 / 108/ 142.+173. وندیداد 18/ 62 ، 13/ 44 ،6/ 1 ،13/ 48 ،8 /80 ،14، 51، 17/ 54.
10- یشتها 2 /197 /10 / 54.
11- ن.ک : احکام دینی ، حکم زن حایض و تطهیر او .
12- زنی که بچه سقط کند در گرسنگی و تشنگی باید فقط اندکی آب بنوشد . زنی که بچه مرده بزاید باید به حصار دشتانستان رانده شود و خوراکش شاش گاو آمیخته به خاکستر باشد. در رحمش نیز باید سه تا نه قطره شاش گاو آمیخته به خاکستر چکانده شود ، باید دوازده روز در دشتانستان بسر برد و سپس توسط روحانیان ویژه چند بار با با شاش گاو شستشو شود...»ن.ک : احکام دینی.
13- وندیداد3 /1481 /15 / 19.+1/462 /4 / 44.
14- وندیداد1/ 510.
15- یشتها 2/ 188- 189/ 7، 8، 9، 10، 11، 12، 13 ،14.
16- یشتها 1 /145/ 9، 12 ،16. : زن جهی ، زن بد عمل کخوارذ. + همان 1 /531/ 10: مرد آلوده به گناه کیذ ، زن آلودع به گناه کائیذیه.+ همان 1 /57/ 19: کیاذه تبه کار . + همان 1 /423/ 2 : کیذآلود. + همان2 /57 /71 :کیذ مفسد. + یسنا 2/ 60/ 57 /15. +2 / 79 / 61/3. + 2 / 117 / 72 /3. + ویسپرد37 / 3 /4.+ خرده اوستا169.وندیداد 4/ 1857 /21 /17.+1/ 471.
17- یشتها2 / 168 /9.
18- ن.ک : احکام دینی.
19- ن.ک : احکام دینی
20- وندیداد1 / 462 / 4 /44.خوب است بدانیم که این بند ناگهانی و بدون ارتباط با بندهای پس و پیش خود ظاهر شده است. هرچند که چنین وضعی را میتوان ناشی از پریشانی و پراکندگی میراث دینی باستان دانست و بنظر میرسد دلیل همین باشد. منظور از خرد در اینجا همان کلام مقدس یا گاثه ها و بخشهایی از اوستاست که روحانیون آنرا مخفی میکردند. ن.ک :وندیداد1 /528.
21- برجسته ترین منبع حقوقی دوران تاریخی کتاب «ماتیکان هزار داتستان» است متن پهلوی و ترجمه انگلیسی آن :atikan.e.hazar Datastan. Trans.by. S.J.Bulsara. Bombay. April.1976. (چاپ اول1937. چاپ دوم1976) . از صفحه 63تا 67 پیرامون حقوق زن و شوهر ، از صفحه 152 تا 216 درباره مناسبات زناشویی ، انواع و اقسام آن ، مسئله تولید فرزند و تعداد آن ، از صفحه216 تا249 شرایط و روابط آن بیان شده است.
22- نک : وندیداد 1 /508، 509، 510، 511، 512.-> روایت پهلوی39 ، 41.+سد دربندهشن61، 62، 63، 64.
23- وندیداد1 /507 ، 508 -> دینکرد37 /7. +8 /20 ،126.
24- وندیداد 508ی1.
25- همان.
26- همان1 /509-508.
27- ن.ک: شایست5 /1 -> ماتیکان هزار دادستان : « تاوان تجاوز به زن دیگران سیصد استیر است که باید به شوهریا پدر یا مرد دیگری که بزرگ دودمان است پرداخت شود.»
28- ن.ک : شایست107 /8 /یادداشت24 :...« اگر زن شوهر داشته باشد زانی باید سیصد استیر به شوهر تاوان بپردازد زیرا زنا تن دزدی است و این تاوان مانند وام است..»
29- وندیداد3 /1493 یادداشت41.
30- ن.ک : یشتها 2 /199/ 59.
31- وندیداد 3 / 1479/ 15 / 9 .+ 3 / 1498-1506.
32- وندیداد 1479- 15، 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16 ،17، 18، 19.
33- ن.ک : شایست ناشایست 156/ 12/ 7.+17 یادداشت26.+ داراب هرمزدا /246. در جمله اخیر که میگوید : دختر من دختر تو نتواند بود ، اشاره به سنت مقدس ختودت است. + شایست128/ 21.
34- ن.ک : همان 157/ 15. 128 / 10/ 22.
35- ن.ک : شاهنامه 23 / 5 بندهای 265 -260 . در نسخه ای از شاهنامه چنین آمده است :
پس پــــــــردۀ هرکه دختــر بــــود ** اگر تاجــــدار است بــداختر بـــــود
چو زن زاد دختر دهیدش به گرگ ** که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ
زن و اژدهــــا هــردو خــــاک به ** جــهان پـــاک از این هردو ناپاک به +ن.ک: وندیداد3 /1287
36- ن.ک : گزیده اوستا 9، 8.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
احکام زنان ؛ (کتاب ایران ص 292) تنها چند حکم اینجا بیان شده
حرمت آرایش چهره زنان :
« ارایش مو و چهره برای زنان حرام و نکوهیده است کسی که مرتکب آن شود به دوزخ رود و عذاب بیند» وندیداد 3/ 1560/ 19/ 47 ، 49 +7 /3.
«دیدم روان زنان که از ده انگشتشان خون و چرک می آمد و مزیدند و خوردند و به هر دو چشم کرم می آمد... این روان آن بدکار زنان است که روی آرایش کردمد و موی به پیرایش داشتند.» ارداویراف نامه 64/ 73.
زن حایض :
«زنی که خون حیض بیند باید که در دشتی بی آب و علف و بدور از مقدسات به سر برد و فردی از فاصله دور برای او خوراک بریزد . باید خوراک از پست ترین فلز اهنی یا سربی باشد ، خوراک و آب او باید بسیار اندک باشد» وندیداد 3/1517 /16 /1 -11.
تطهیر زن حایض :
«باید سه گودال بکنند ، در دو گودال با شاش گاو او را شستشو دهند و در گودال سوم با آب اورا بشویند» وندیداد 16/12
«زنی که حیض خود را پنهان کند باید دویست تازیانه اسب رانی و دویست تازیانه چرمین بخورد» وندیداد 16 /13
کیفر زنی که بچه سقط کند :
« آن زن باید در گرسنگی و تشنگی آب بنوشد به اندازه یک پیمانه نه بیشتر . همه دینداران باید نظارت کنند که بیشتر نباشد . اگر افراد ناظر تخلف کرده باشند باید دویست تازیانه اسب رانی و دویست تازیانه چرمین بخورند و سپس زن تطهیر شود.» وندیداد 2/753- 754 /7 /70 -11.
کیفر زنی که فرزند مرده بزاید :
«زنی که فرزند مرده بزاید باید سی گام از آب ، سی گام از برسم ، سی گام از مردان مقدس ، سی گام از آتش دور باشند. در محوطه ای محصور با خوراک و پوشاک اندک نگهداری شود خوراک زن : شاش گاو آمیخته به خاکستر باشد . در رحم آن زن باید از سه تا نه قطره شاش گاو آمیخته به خاکستر چکانده شود . سپس شیر تازه دوشیده شده مادیان و گاو و میش و بز با میوه های تازه یا میوه های خشک و گوشت پخته کباب بی آب ، و جو و گندم آرد شده بی آب و می و شراب بی آب بخورد. سه شب و روز باید در این وضع بماند و با خوردن گوشت و غله و می بسر برد . آنگاه پس از سه شبانه روز ، از پوشاک برهنه شود ، موبدان او را در نه گودال با شاش گاو و آب بشویند تا همه پاک شوند . سپس نه شب دیگر بماند در همان جایگاه و از همان خورکها بخورد و همان پوشاک ها را بپوشد .آنگاه پس از نه شبانه روز برهنه شود ، با شاش گاو و آب تن اورا بشویند تا همه پاک شوند ، درعین حال لباس آن زن برای افراد دیگر از همه طبقات پاک نیست . همه پارچه ها و لباسهایی که بازن بچه مرده در تماس بوده باید دور انداخته شود» وندیداد 2/577/5 /44- 58. + 7/ 7 . منظور از شاش گاو آمیخته به خاکستر گومیز مقدس است . شاش گاو طی مراسمی توسط روحانیون تقدیس میشود و با خاکستر آتش آذر آمیخته میشود و در آتشکده نگهداری میشود.
منبع: ناگفته های ایران باستان
وارد شوید یا ثبت نام کنید و دیدگاهتان را بنویسید